تاريخ : چهارشنبه هفتم آذر ۱۴۰۳ | 23:59 | نويسنده : ༺ بانوے בلباخته ༻

چمیدونی چقدر سخته برای خیلیا همون آدم ایده آل واسه یه عمر زندگیشون باشی ولی توئه لعنتی من هیچوقت به چشمت نیومدم چی میشد برای یکبارم شده مثل همه خریدارانه نگاهم میکردی ولی حیف حیف که تو رفتی و من الان باید هزارتا فلسفه بسازم که چرا دارم به همه میگم نه اخه چی بگم چجوری بگم ادم عاقل و قوی ای که این همه بهش باور دارین تمام زندگیشو گذاشته پای یه عشق یک طرفه احمق شده خر شده یه عمره چشم و دل و قلبش فقط همون یار بی وفای خودشو میخواد روم نمیشه اینارو بگم به جاش ادای آدماییو در میارم که اصلا به عشق اعتقاد نداره در حالیکه من دارم از عشق تو روزی هزاربار از هم متلاشی میشم هر شب پاچیده میشمو روز مجبورم خودمو باز از نو بسازم آخ که قلب من نمیدونم چی بگم فقط میگم من دلتنگتم ولی تو نیا



  • ناصح
  • عطسه