آدم وقتی بخواد ریسکای بزرگتری انجام بده باید از خطرات کوچکتر بگذره،این مضمون حرف امروزت بود و این یعنی خطر دیروز مقدمه ریسکای بزرگتره؟؟نمیدونم شاید من توهم زدم شاید صرفاااااااا دیروز حاصل یه خواستن بیش از حد بود
هنوز نمیدونم خواب دیدم، رویا بود یا شاید یه کا....
نمیدونم ولی اتفاقی و خیلی روانی طور هردو امروز تصمیم گرفتیم تو استرس زا ترین شرایط ممکن همدیگرو برای ۵ دقیقه ببینیم اینکه من خیلی روانیم و صد درصد پیشنهادتو قبول میکردم چیز عجیبی نیست این سبک زندگیمه وقتی حرف تو وسط باشه ولیییی اینکه تو یهو به طرز عجیب غریبی بگی بیا خونمون ببینمت اصلا تمام پرا و برگا و همه چیزم با هم ریخت تووو یهو به اییین حد از اعتماد به من رسیدی که آدرس خونتونو میزاری در اختیار من؟!!! خب آخه دیوانه جان اگه یه روز بین ما بهم بخوره من...نه میدونی و میدونم که من عاشق تر از اینم که بهت آسیبی بزنم حتی اگه هر وجب روحم پر از جای زخمای تو باشه
به هر حال عجیب بود امروز خیلیییی هم عجیب بود و من اصلا نمیدونم چه فعل و انفعالاتی رخ داد که ما امروز این کارو انجام دادیم در عرض نیم ساعت تصمیم گرفتیم و نیم ساعت بعدش عملیش کردیم اونم مایی که آخرین ملاقات نفس به نفسمون به قول خودت به اردیبهشت برمیگرده و از اون موقع تا الان هیچ ایده و نقشه و طرحی برای دیدارمون پیدا نمیکردیم
امروز اگه امروز شد به خاطر شهامت تو و شجاعت من که از تو گرفته میشد بود اگه هرکسی تاکید موکد میکنم هرکسسس دیگه بود جای تو محال بود امروز با این شرایطی که داشتیم برای دیدنش قدم از قدم بردارم ولی تو فرق داری و من برای تو هر حماقت و خریتیو انجام میدم باشد که روزی با هم به امروزمون بخندیم به این حجم از استرسمون به این همه دیوونگیمون که فقط خودمون میدونیم برای پنج دقیقه با هم بودنمون چهچیزاییو که به جون نخریدیم آیا ارزششو داشت؟به این فکر کردی اگه میفتاد اتفاقی که نباید، باید چیکار میکردیم؟؟این دیگه بابات نبود که با یه سیلی به خیر بگذره این سیلی بزرگ زندگیو به همراه داشت و یا تو انقدر حریصم بودی که پذیرفتی خطر کنی یا اطمینان کامل داشتی به شرایطی که فراهم کردی نمیدونم هرچی که بود من هنوزم قلبم داره یه خط در میون میزنه از شدت استرس و اضطراب
عا راستی بماند به یادگار کوچه ۳۴ پلاک ۱۶ اولین جایی که بعد این همه سال توی اون شهرک منو تو دوباره کنار هم قرار گرفتیم و بعد از سال ها در قاب چشمان شهرک تصویر دو نفره ما باز نقش بست
ولش کن دختر، حرفی بود که شنیدم وقتی گفتم هنوز تنها ساکن قلبم تویی
چطور ولت کنم وقتی چشماتو تو هر آسمونی میبینم وقتی لبخندتو پشت هر ابری میبینم وقتی بیدار میشم و میبینم که پیام دادی من امروز نیستم فردا زنگ میزنم شاید من خیلی سر تو مثبت نگر شدم ولی همینکه با یه پیام جلوی چشم انتظاری بیهودمو گرفتی برام زیادی قشنگه این یعنی به من و انتظارم فکر کردی و چی بهتر از اینکه میدوتم تو فکرت بودم حتی قد چند ثانیه
ببین من اگه تورو ولکنم عشق اساطیریم پوچ میشه و این یعنی ۱۷ سال عشق و دلتنگی و بی تابی و بی قراری هیچ و تلخه انرژی گذاشتن پای هیچ
ولی تو هیچ نیستی تو معجزه خدایی همون معجزه ای که دقیقه نودی برگشتی برام من سر تو با خدا صحبت کردم اره که زور وسوسه شیطان زیاده ولی من با خدا بستم اگه مال من نبودی برنمیگشتی مطمئنم که یه روز سهم من از این زندگی میشی من سمج وایسادم تا اون روزو ببینم مهم نیست هرکی هرچی بگه تو ارزششو داری که وایسم برات ارزششو داری که به قول خودت به خاطرت تو تاریکی قدم بزنم ارزششو داری که به خاطرت از پرتگاه پرت بشم ارزششو داری که به خاطر داشتنت یک شبه تمام اعتبار و عقایدمو از دست بدم ارزششو داره واسه زندگی کردن با تو دست بکشم از این زندگی ارزششو داری خداوندگار عشق من
دلتنگی در من بیداد میکند تو در چه حالی؟
فکرت یکدم رهایم نمیکند تو در چه حالی؟
بند بند وجودم در طلبت در هم میشکند تو در چه حالی؟
من غرق در توام تو در چه حالی؟
+به نظرت تهش چی میشه؟
_ته چی؟
_ته این رابطمون؟!
+اهوم
-مثل قدم زدن تو تاریکی مطلق میمونه
+اگه تو این تاریکی به پرتگاه برسیم چی؟ کاملا ریسکه
_اره دیگه من با اینکه میدونم اگه خانوادم بفهمن همه چیز بهم میخوره دارم ریسک میکنم و تو که همه انتخاباتو رد میکنی و به هیچکس فکر نمیکنی جز من داری ریسک میکنی
+خب ارزششو داره
_نه چه ارزشی داره؟
+ببین من اصلا یکی خیلی تو زندگیم باشه مخم نمیکشه
_یعنی اگه منم شرایطم یه روز جور بشه نباید زیاد باشم
+تو استثنایی
_نه دیگههه حرفتو زدی
+نه ببین تو واقعا استثنایی وگرنه که من کی فکرشو میکردم تو جایگاهی قرار بگیرم نقش کسیو داشته باشم که ازش متنفرم ولی خب میدونی زورم به دلم نمیرسه آدم باید زورش به خودش برسه من زورم به خودم نمیرسه، ولی من واقعا هیچوقت نخواستم چیزیو خراب کنم نه خواستم و نه میخوام که چیزی خراب بشه
_تا حالا شده به اینکه تمومش کنی فکر کنی؟
+اره هزااار بار
_خب تهش به چی رسیدی؟
+ببین حتی خواستم عملیشم کنم ولی نتونستم
_یعنی با خودت گفتی اینبار که زنگ زد میگم کات؟
+آره دقیقا ولی نمیتونم
_به بعدشم فکر کردی که چجوری میشه؟
+نه راستش فکر نکردم
_همین دیگه
+ولی به این فکر کردم که آرامش به زندگیت برمیگرده چون فکر میکنم بخشی از این آشفتگی و بهم ریختگی و سنگینیت به خاطر منه
_نه اصلا به تو ربط نداره
+اگه باشم هم عادیه تو داشتی خیلی راحت و درست زندگیتو میکردی یهو همه چیز بهم خورد من مثل یه سیل بودم که اومدمو یهو خیلی چیزارو خراب کردم
_خب آره دروغ ندارم بهت بگم
...
بیا از یک شنبه هامون بگم برات
ببین من تمام هفته رو با همه سختی ها و غم ها و شادی هاش و تمام اتفاقات عجیبش تحمل میکنم تا یک شنبه بشه و گوشی من بخونه:
من و از راه به در کن
من حریص اشتباهم
اگه سهمم تو باشی
سر به راهه سر به راهم
یا بخونه:
تو هرچی گفته بودی
عکسشو دادی نشونم
رفتی موندم با غمش
و من بعدش دیگه نه غم بشناسم نه آشوب و استرس و برای یک ساعت و خورده ای لبخند از روی لب هام جم نخوره انگار که لب هامو به لبخند دوختن و چشمام جز عشق نبینه و جز عشق نشون نده و گوش هام در آماده باش ترین حالت شنوایی باشن و هر کلمه ای که میگیو جوری ببلعن که انگار تمام حرفات رازی هستن از رموز جهان هستی
یک شنبه های من تنها نخ اتصال من به این زندگی و دنیاست چون تنها روزیه که تپش های قلبم جواب داده میشن تنها روز از هفتست که تو سهم منی هرچند کوتاه
یک شنبه های من اگه طعم بود میشد طعم تند و گرم فلفل که باعث به اوج رسیدن حرارت تو تمام رگ و پی تنم میشه
اگه رنگ بود میشد قرمز به رنگ عشق به رنگ تمام نجواهای عاشقانمون
و اگه فصل بود میشد بهار مثل فصل من و تو و ما فصل زاده شدن و عاشق شدنمو معجزه کردنت به وقت برگشت
یک شنبه های این زندگی تنها روز تو تقویم هفتگیمه که من از کوه سرسخت و مغرور و مقاوم تبدیل میشم به دختر عاشق پیشه ای که معشوقش بزرگترین نقطه ضعف زندگیشه و از بند بند وجودش عشق چکه میکنه
یک شنبه های منو هیچوقت از حضورت خالی نکن جناب عشق
چه سفرهایی که با تو نرفتم
چه تفریحایی که با تو انجام ندادم
چه شیطنتایی که با تو رقم نخوردند
چه استرس هایی که با هم تجربه نکردیم
چه زندگی ای که با هم نکردیم
ولی با این حال تو عزیزترین و نزدیکترین فرد به قلبمی
بیست ، سه سال کمِ پیش بود که تو پارک ترنم برای اولین بار کنار هم قرار گرفتیم وقتی رفتی و رفتم دیگه دیدن اون پارک هم برام رویای شبونه بود فقط چه برسه به اینکه فکر کنم باز هم بشه من باشمو تو باشیو و ترنم ولی امروز شد من بودم و صدای تو و ترنم تو بودیو غر زدنت که پاشو برو خونه خوشم نمیاد تو خیابون بخندی و منی که مثل بره های بی زبون بلند شدمو اومدم خونه و منتظر موندم که زنگ بزنی.
ببین درد بغضت به جونم درد چشات به عمرم نباشمو نبینم که غم بشینه تو دلت، درد خودم کمه که حالا تو میای و میگی نگاه به خنده هام نکن از درون نابودم، دِ آخه پسر خوب من خودم نابودم با این حرفای تو نابود پلاس میشم که، خوب باش خوب شو بزار منم حالم باهات خوب بشه مثل همیشه من بلد نیستم حالتو خوب کنم ولی تو بلدی حالمو خوب کنی به شرطی که خودت حالت خوب باشه که خب فعلا شدیم من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه
.: Weblog Themes By Pichak :.