4/10/1403 تاریخی که تماس گرفتم
دو روز پیش بالاخره باختم به دلم باختم بعد این همه وقت جنگیدن و بردن اینبار باختم به قلبمو دلتنگی سفت یقه زندگیمو گرفت و باعث شد بهت زنگ بزنم و خب لکر نمیکردم با دیدن شمارم بهم زنگ بزنی ولی زدی ، زدیو از دلتنگیام گفتم زدیو از دلتنگیات گفتی زدیو دلم تا همین الان داره از غصه پاره میشه که چرا نمیشه با هم باشیم چرا قسمتم فقط و فقط نداشتنته اگه چند سال پیش بود میگفتم دوسم نداری و درگیر یه عشق یک طرفم پس هرچی میکشم حقمه ولی حالا که میدونم دوسم داری و میددنی دوست دارم چی باید چیکار کنیم درمون این درد بی درمون چیه تا بود باید غصه نبودنتو میخوردم حالا باید زار بزنم که چرا هستی و سهم من نیستی باید بمیرم که وقتی من به ذره ذرت محتاجم تو چرا داری تو دستاش اصراف میشی دارم روانی میشم مرد دارم میمیرم از دلتنگیت و واقعا نمیدونم چیکار کنم فقط التماس خدارو میکنم خودش درمون بشه واسه دردم واسه دردمون
.: Weblog Themes By Pichak :.